مبارزه شعور انسان با فکر ماشینی
اسمیت: چرا آقای اندرسون چرا؟ چرا بلند میشی؟ چرا می جنگی؟ معتقدی برای چیزی داری می جنگی؟ چیزی بیش از بقای خودت؟ میشه بگی چی هست؟ خودت حتی میدونی؟ آزادیه یا حقیقت؟ شاید صلح و یا عشق؟ توهمه آقای اندرسون. هوسهای ادراکی. ساختارهای موقت و ضعیف شعور انسان که نا امیدانه سعی می کنه موجودیتی رو که معنا و منظوری نداره توجیه بکنه. و همه اینها مثل خود ماتریکس مصنوعیه. گرچه فقط یک فکر انسانی می تونه چیزی ابلهانه مثل عشق رو خلق کنه.
اسمیت: حتما میتونی درک کنی آقای اندرسون. باید تا حالا فهمیده باشی که نمی تونی پیروز بشی. ادامه این مبارزه بی فایده است.
اسمیت:چرا آقای اندرسون چرا اینقدر اصرار می ورزی؟
آقای اندرسون(نئو): چون انتخاب کردم.
اسمیت: نماینده دشمنان انسان در قالب یک ویروس در ماتریکس
آقای اندرسون: نماینده نوع بشر که مبارزه ای سخت با ماتریکس رو در پیش گرفته و در اینکار مجبوره که با اسمیت مبارزه کنه.
دیالوگ فوق مربوط به صحنه های پایانی فیلم ماتریکس ۳ است که در اون مبارزه ای سخت در جریانه. اندرسون و یا نئو بعد از شکست موقتی از اسمیت در حال بلند شدن و شروع مبارزه ای جدیده. اسمیت گیج شده که چرا نئو در مبارزه پافشاری میکنه و اصلا هدفش چیه.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۷/۰۹/۱۱ ساعت 12:6 توسط مهدی
|