جبر ماتریکس
واقعیت اینه که سرنوشت ما خیلی دست خودمون نیست. البته این نباید باعث رفع مسئولیت ما بشه که اگر هم بشه سرنوشت ما این بوده که با این عقیده مسئولیت رو از یاد ببریم و این همون تقدیر ماست که اینقدر خام باشیم و خودمون رو به جریان باد ها بسپاریم.
رفتارها و تصمیم گیریهای ما همگی از یادگیریهامون ناشی میشه. این که ما چی اکتساب کرده باشیم. حتی ژنتیک ما هم اکتسابیه. البته ما این رو خودمون اکتساب نکردیم. اجداد ما اکتساب کردند. ولی بالاخره یه جایی یه جهش ژنتیکیی چیزی رخ داده که باعث شده ژنتیک یک نژاد شکل بگیره.
از این که بگذریم واکنش ما به هر پدیده ای دقیقا به این مربوط میشه که ما چی یاد گرفتیم. رفتارهای متفاوت آدمها به یک رفتار واحد بر می گرده به همین مهارتهای کسب شده. مهارتها هم در محیط های متفاوت فرق می کنه. اینکه هر کس چیه و چه کار می کنه خیلی به خودش بر نمی گرده. به پدر و مادرش به محیطش به جامعه اش و .... بر می گرده. البته شک نکنید یک دزد باید مجازات بشه. این قضیه عدالت رو زیر سئوال نمی بره. چون اساسا تعریف عدالت در حوزه های مختلف و گستردگی دید ناظر فرق می کنه. تنبیه یک بچه از دید خود بچه بی عدالتیه. ولی از دید پدرش عین عدالته و به نفع خود بچه اس. فقط اینو باید دونست که دزد بیچاره خیلی هم که شما فکر میکنید گناهکار نیست. اون مجبور بوده که دزد بشه . در شرایطی که اون داشته کار دیگه ای نمی تونسته بکنه. حق ما هم به عنوان انسان اینه که ازش متنفر باشیم و اونو مجازات کنیم. ولی در عین حال دلمون هم براش بسوزه و بگیم ای کاش شرایطش جور دیگه ای بود.